جدول جو
جدول جو

معنی باد فوردین - جستجوی لغت در جدول جو

باد فوردین(دِ فَ رَ)
بمعنی باد فروردین است که باد دبورباشد و آن تموج هواست از جانب مغرب بطرف مشرق و مهب آن میان سهیل و مغرب است و هنگام آن آخر روز میباشدبرعکس باد صبا، و ضرر این باد زیاده از نفع است. (برهان). باد برین است و آنرا باد فروردین و باد خوردین نیز گویند و بتازیش دبور نامند. (شرفنامۀ منیری: باد برین). باد دبور که از مغرب وزد ضد صبا و صبح، باد فرودین است لیکن در جهانگیری بمعنی باد دبور گفته مستند بشعر فخری، بیت:
بیاد خلق شه در باغ و بستان
دم عیسی بود باد فرودین.
و صحیح قول سامانی است که باد فرودین باد شمال است چنانکه باد برین باد جنوب و در باد برین گذشت و حق آن است که باد فرودین جنوب است و باد برین شمال چه قطب شمال بلند است و جنوبی فرود، و نیز باد جنوب مضر است بخلاف شمال. (رشیدی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باد فرودین
تصویر باد فرودین
باد جنوب، بادی که از سمت جنوب یا جنوب غربی بوزد، باد دبور برای مثال خلقانش کرد جامۀ زنگاری / این تند و تیز باد فرودینا (دقیقی - ۹۵)، گیتیت چنین آید گردنده بدین سان هم / هم باد برین آید و هم باد فرودین (رودکی - ۵۲۷)
فرهنگ فارسی عمید
(دِ فُ)
باد دبور و به معنی باد جنوب است و باد برین به معنی باد شمال چه قطب شمالی بلند است و جنوبی فرود و باد جنوب و دبور مضرّ است و باد صبا و باد شمال نافع و شعر فخری که بعضی سند خلاف این معنی کرده اند خطاست و به همین معنی انسب است که گفته است:
بیاد خلق شه در باغ و بستان
دم عیسی بود باد فرودین.
و این که صاحب برهان نوشته باد فروردین به معنی باد مغرب باشد که آنرا به عربی باد دبور خوانند خطاست باد فرودین را فروردین نوشته. (آنندراج) :
گیتیت چنین آمد گردنده بدینسان
هم باد برین آمد و هم باد فرودین.
رودکی.
خلقانش کرده جامۀ زنگاری
این تند و تیز باد فرودینا.
دقیقی (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 365).
بیاد خلق شه در باغ بستان
دم عیسی بود باد فرودین.
شمس فخری (ازجهانگیری) (از آنندراج).
رجوع به باد برین شود
لغت نامه دهخدا
(دِ فَرْ وَ)
بمعنی باد برین است که باد مغرب باشد و بعربی باد دبور میخوانند و بعضی باد برین را باد صبا میدانند. (برهان). مؤلف آنندراج گوید: ’اینکه صاحب برهان نوشته باد فروردین بمعنی باد مغرب باشد که آنرا بعربی باد دبور خوانند خطاست باد فرودین را فروردین نوشته. (آنندراج: باد فروردین). باد دبور. (حاشیۀ فرهنگ اسدی خطی نخجوانی) (صحاح الفرس) (جهانگیری). باد دبور و بمعنی باد جنوب است و باد برین بمعنی باد شمال است چه قطب شمالی بلند است و جنوبی فرود و باد جنوب ودبور مضر است و باد صبا و شمال نافع. (آنندراج). رجوع به باد برین و باد صبا و باد فرودین و صبا شود
لغت نامه دهخدا
(دِ پَرْ وَ)
باد دبور باشد. رجوع به باد فروردین و باد برین و باد دبور شود
لغت نامه دهخدا
(مُ حَ نَ)
کنایه از اکتساب هوا کردن. میرخسرو گوید:
سحرگه غنچه بنگر بادها خورده ست در پرده
بر آن سرخی ّ رو بدهد گواهی گر نهان دارد.
(از آنندراج).
خنک شدن در مجاورت هوا. از هوا متأثر شدن.
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ لَ)
باستسقای لحمی مبتلا شدن. به ورم آماس دچار شدن. به اودما، اوذیما، ادم گرفتار شدن. آماس و ورم کردن: دست فلانی این روزها باد آورده. (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
تاثیر کردن باد در بدن شخص، در معرض هوا قرار گرفتن، تاب خوردن برارجوحه نشستن و بازی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باد آوردن
تصویر باد آوردن
مبتلی به (اذیما) شدن ورم کردن باستسقای لحمی گرفتار شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باد آوردن
تصویر باد آوردن
((وَ دَ))
ورم کردن
فرهنگ فارسی معین